کد خبر 1360788
تاریخ انتشار: ۲۱ فروردین ۱۴۰۱ - ۱۰:۵۹
ماجرای گروگان گرفتن تاجر ثروتمند | به دام افتادن تبهکاران با اتفاقی عجیب

تبهکاران با ربودن تاجری ثروتمند قصد داشتند ملک ۴۰ میلیارد تومانی او را تصاحب کنند اما در آخرین مراحل اجرای نقشه‌شان اتفاقی عجیب باعث دستگیری‌شان شد.

به گزارش مشرق، عصر پنجشنبه گذشته مأموران پلیس در حال گشت‌زنی در یکی از خیابان‌های شمال پایتخت بودند که به راننده خودروی پژویی مشکوک شدند. خودرو مقابل یک خانه ویلایی توقف کرده و راننده آن به‌نظر منتظر افرادی بود.

ماموران احتمال دادند که او زاغ‌زن یک باند سرقت است و همدستانش نیز برای سرقت وارد خانه ویلایی شده‌اند. به همین دلیل به‌ خودرو نزدیک شدند اما همزمان ۳ مرد جوان درحالی‌که پوشه و چند برگه در دست داشتند از خانه ویلایی خارج شدند و سوار بر خودروی پژو گریختند.

ماموران به تعقیب خودرو پرداختند و از راننده خواستند تا توقف کند اما او با سرعت و حرکات مارپیچ به فرار خود ادامه می‌داد تا اینکه خودروی گشت پلیس مقابل ماشین متهمان پیچید و خودرو متوقف شد.

گروگانگیری

۴ مرد پژوسوار که بازداشت شده بودند ادعا کردند که جرمی مرتکب نشده‌اند و پلیس به اشتباه به آنها مشکوک شده است. اما مأموران که احتمال می‌دادند آنها به قصد سرقت وارد خانه ویلایی مورد نظر شده بودند، به بازرسی وسایل همراه آنها پرداختند و از داخل پوشه‌ها اسناد و مدارک خانه ویلایی را پیدا کردند. مردان پژو سوار این بار مدعی شدند که قصد خرید ملک ویلایی را داشتند و به همین دلیل صاحبخانه اسناد و مدارک را در اختیارشان قرار داده است.

با این حال مأموران برای اثبات این ادعا همراه آنها راهی خانه ویلایی شدند و پس از ورود به آنجا چشمشان به صحنه عجیبی افتاد. مردی مسن با دست و پا و دهان بسته در خانه رها شده و تقلایش برای نجات خودش فایده‌ای نداشت.

مأموران پس از نجات وی به تحقیق از او پرداختند. مرد مسن گفت: من صاحب این خانه ویلایی هستم و اقامت یکی از کشورهای خارجی را دارم و خانواده‌ام نیز در آن کشور ساکن هستند. من نیز مدتی قبل به ایران سفر کردم تا پس از فروش خانه‌ام در تهران نزد خانواده‌ام برگردم.

وی ادامه داد: کارشناس خانه‌ام را ۴۰میلیاردتومان ارزشگذاری کرد و من نیز آگهی فروش آن را در روزنامه و سایت‌های مختلف منتشر کردم تا اینکه فردی به نام امیر با من تماس گرفت و گفت قصد خرید خانه‌ام را دارد. او می‌گفت پولش نقد است و با دیدن عکس‌هایی که من از خانه‌ام منتشر کرده بودم آن را پسندیده است. برای بازدید خانه‌ام قرار گذاشتیم و او به همراه دوستش به خانه‌ام آمدند. پس از صحبت و توافق بر سر قیمت قرار شد که روز بعد با یکدیگر به بنگاه برویم و قرارداد را بنویسیم.

امیر اصرار داشت که روز قرار اصل تمام مدارک و اسناد خانه نیز همراهم باشد. با وجود این من کپی اسناد را با خودم بردم و با امیر در یکی از خیابان‌های شمال تهران قرار گذاشتم. مرد مسن گفت: امیر به همراه ۳نفر دیگر که سوار بر خودروی پژو بودند سر قرار حاضر شدند. وقتی سوار ماشین شدم، ناگهان یکی از آنها چاقویی روی پهلویم قرار داد و تهدیدم کرد، دیگری نیز با طناب دست و پا و با چسب دهانم را بست. آنطور که از صحبت‌هایشان متوجه شدم آنها قصد داشتند برای مدتی مرا در جایی زندانی کنند تا خانه‌ام را بفروشند اما وقتی متوجه شدند اصل اسناد همراهم نیست، به سمت خانه‌ام حرکت کردند. یک نفر داخل ماشین نشست و ۳ نفر دیگر مرا به خانه‌ام بردند تا اصل اسناد را تحویلشان بدهم. اما نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد که زمانی که در خانه بودیم، ۳مرد هراسان و دستپاچه مرا داخل خانه رها کرده و با سرقت اسناد فرار کردند.

اقرار 

مردان پژو سوار که چاره‌ای جز بیان حقیقت نداشتند با تأیید اظهارات شاکی به اجرای نقشه کلاهبرداری اقرار کردند. سرکرده گروه گفت: شاکی را دورادور می‌شناختم. او از بستگان یکی از دوستانم بود که وقتی شنیدم خانه‌اش ۴۰میلیاردتومان ارزش دارد و می‌خواهد آن را بفروشد وسوسه تصاحب آن به جانم افتاد. می‌خواستم با ربودن شاکی و سندسازی خانه‌اش را بفروشم و یک شبه پولدار شوم. چرا که ورشکست شده بودم و شرایط مالی بدی داشتم. به همین دلیل موضوع را با همدستانم درمیان گذاشتم و آنها هم به‌خاطر پول وسوسه شدند تا وارد این بازی شوند.

وی ادامه داد: اما هرگز گمان نمی‌کردیم که لو برویم اما وقتی شاکی را به خانه‌اش بردیم که اصل مدارک و اسناد را برداریم، همدستمان که داخل ماشین بود تلفن کرد و گفت که پلیس وارد کوچه شده و ما هم از ترس خانه را ترک کردیم و سوار ماشین شدیم که فرار کنیم اما گیر افتادیم.

متهمان این پرونده با دستور بازپرس پرونده بازداشت شدند و برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران پلیس آگاهی تهران قرار گرفتند.

منبع:همشهری‌آنلاین

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 11
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • IR ۱۱:۵۷ - ۱۴۰۱/۰۱/۲۱
    20 0
    دالتون ها
    • IR ۲۳:۱۱ - ۱۴۰۱/۰۱/۲۱
      6 0
      اگر دزدها و جنایتکارها و کلاهبردارها و محتکران و گران فروشان و خائنان به دین و وطن ، چه بزرگ و چه کوچک یک لحظه به این فکر می کردند که چه عاقبتی در آن دنیا انتظارشان را می کشد !!! اگر می دانستند ، همه دنیا را هم که به آنها بدهی دست به گناه و خلاف نمیزدند !!!! وای به آن روزی که مال و زن و فرزند و دنیا به کار کسی نمی آید!!!!. تا دیر نشده به حساب خودمان رسیدگی کنیم قبل از آنکه به حسابمان رسیدگی کنند. الله اعلم
  • IR ۱۴:۴۱ - ۱۴۰۱/۰۱/۲۱
    8 0
    ۴۰ میلیارد
    • رضا ۱۶:۱۲ - ۱۴۰۱/۰۱/۲۱
      12 0
      مالش حلال بوده
  • IR ۱۵:۵۵ - ۱۴۰۱/۰۱/۲۱
    4 0
    اتفاقی نیست گشت انتظامی بالای شهر تهران بیشتر است شاید هم دلیلی دارد این تمرکز که من نمیدانم
  • IR ۱۶:۴۰ - ۱۴۰۱/۰۱/۲۱
    11 0
    ورشکسته تر شدی ، همه جوره
  • IR ۱۹:۲۵ - ۱۴۰۱/۰۱/۲۱
    9 0
    رویای یک شبه پولدار شدن
  • DE ۲۰:۱۹ - ۱۴۰۱/۰۱/۲۱
    4 0
    نتیجه اخلاقی داستان. پلیس اجازه ندارد بدون در زدن وارد کوچه شود. عجب مملکتی شده بخدا آدم اصلا با خیال راحت نمیتونه دزدی کنه یا پلیس مشکوک میشه یا حس ششم پلیس بهش میگه بپیچ توو این کوچه. ای کاش همدست اصلاح طمعکارها شده بودم که به هر دزد و سارق عمده ٬ میگن کارآفرین و حقوق نجومی هم براش مینویسند.
  • IR ۲۳:۱۰ - ۱۴۰۱/۰۱/۲۱
    1 0
    کار یا کارهای خوبی حتما کرده بوده
  • IR ۲۳:۴۱ - ۱۴۰۱/۰۱/۲۱
    1 1
    هیچ کس به این نکنه توجه نکرده تاجره در این مملکت ثروتمند شده بچه هاش با سوبسید دولت درس خوندن و تحصیلت عالیه دارند احتمالا دکتر -مهندس شده اند بعد همگی به خارج احتمالا آمریکا یا اروپا یا... رفته اند اومده بقیه ثروتش را هم تبدیل به ارز کنه ببره که هم ثروتش و هم بچه هاش به همون خارج خدمت کنن آمریکا- اروپا - کانادا - استرالیا و... از این بهتر چی میخوان
    • حميد TR ۰۱:۱۱ - ۱۴۰۱/۰۱/۲۲
      1 0
      خوب تو توجه كردي…اين پير مرد خودش قرباني قضيه بوده بعد تو به راحتي اونو قضاوت ميكني…ميدوني الان خيلي از زن و بچه ها به حرف شوهرشون گؤش نميدن و به زور مرد رو ميكشونن غربت ..درس و تحصيل و اينام فك كنم ديگه مجاني نيست…شايد براي درمان رفته بدبخت..بعدم خونه سال ٥٠…٦٠ خيلي ارزون بود الان قيمتا وحشتناك شده..حسودي نكن به مردم ..يارو زمين پدريش تو داهاتاي شمال شده خدا تومن الان …شانسم مهمه پسر جون

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس